مختصر حالات دوّمین معصوم ، اوّلین اختر امامت
آن حضرت بنابر مشهور، روز سیزدهم ماه رجب ، سى سال بعد از عام الفیل ، در شهر مکّه معظّمه ، در میان کعبه الهى دیده به جهان گشود و با نور طلعتش ، جهانى تاریک را روشنائى بخشید.
در اوّلین مرحله اى که حضرت رسول صلوات اللّه علیه ، قنداقه این نوزاد مبارک را از مادرش تحویل گرفت ، نوزاد با زبان فصیح خواند:
(بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم ، قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤ مِنُونَ الَّذینَ فى صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ ...)(4).
یعنى ؛ به نام خداوندى که بخشنده و مهربان است ، همانا آن مؤ منینى که در هنگام به جا آوردن نماز، خاشع باشند؛ رستگار و سعادتمند خواهند بود.
حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله در مقابل ، به او فرمود: یا علىّ! بدان که مؤ منین به وسیله تو رستگار خواهند شد.
نام : علىّ(5) ((سَلام اللّهِ علیهِ یَوم وُلِدَ، وَ یَوم استُشهدَ و یَوم یُبعثُ حیّا)).
کنیه : ابوتراب ، ابوالا ئمّه ، ابوالحسن و ... .
لقب : امیرالمؤ منین ، یعسوب الدّین ، یعسوب المؤ منین ، قائد الغُرّ المحجَّلین ، امام المتّقین ، سیّد الا وصیاء، اسداللّه ، مرتضى ، حیدر، أَنزع ، قَضْم ، وصىّ، ولىّ و ... .
پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب .
مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم ، اوّلین زن هاشمیّه اى که با مرد هاشمى ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت ، حضرت او را به عنوان مادر خطاب ، مى نمود.
نسبت امام علىّ بن ابى طالب ، با سى واسطه همانند رسول گرامى اسلام ، به حضرت آدم صلوات اللّه علیهم ، مى رسد.
نقش انگشتر: حضرت داراى چهار انگشتر بوده است ، که بر هر کدام نقش مخصوصى حکّ شده بود.
دربان آن حضرت را سلمان فارسى و قنبر نام برده اند.
اوّلین کسى که به نبوّت حضرت رسول صلاى اللّه علیه و آلهّیمان آورد، علىّ علیه السلام بود، که در سنّ هفت سالگى با آن حضرت نماز جماعت خواند.
آن بزرگوار در تمام جنگ هاى زمان حضرت رسول غیر از جنگ تبوک ، مشارکت داشت و بیشترین پیروزى ها به دست برومند و تواناى آن حضرت نصیب اسلام و مسلمین گردید.
طبق نقل ابن عساکر: جنگ بدر توسّط امام علىّ علیه السلام در سنّ 20 سالگى به نفع اسلام و مسلمین به پایان رسید و نیز مکّه توسّط حضرتش در سنّ 28 سالگى فتح گردید.
پس از رحلت حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله جنگ هائى بر علیه اسلام و بر علیه آن حضرت توسّط منافقین و مخالفین به وقوع پیوست ، که مهم ترین آن ها سه جنگ به نام هاى : جمل ، صفّین و نهروان مى باشد.
جنگ جمل در ماه جماد الثّانى ، سال 36 هجرى قمرى ، با ناکثین ، به سرکردگى عایشه ، طلحه و زبیر، اتّفاق افتاد.(6)
جنگ صفّین در ماه ذى الحجّه ، سال 36 هجرى قمرى ، با مارقین ، به سرکردگى معاویه ، رخ داد.(7)
جنگ نهروان در سال 38 هجرى قمرى (8)، با قاسطین ، به سرکردگى خوارج واقع شد؛ و ایشان حدود چهل هزار نفر بودند، که با نصایح حضرت دوازده هزار نفر آن ها توبه کردند و فقط 9 نفرشان از معرکه گریختند؛ و ما بقى کشته شدند و از مسلمین نیز تعداد 9 نفر شهید گشت .
و به طور کلىّ آن حضرت هفتاد و دو مرحله جنگ و مبارزه با مخالفان و دشمنان داشته است .(9)
حضرت در مناسبت هاى مکرّر و مختلف ، توسّط پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله به عنوان اوّلین جانشین و خلیفه تعیین و معرّفى گردید.
و در نهایت ، پس از حجّة الوداع ، روز هیجدهم ذى الحجّة ، سال نهم قمرى (10)، حضرت در محلّى به نام غدیر خم بین مکّه و مدینه به طور رسمى مطرح و منصوب به ولایت و خلافت شد.
ولى به علّت هائى ، خلافت ظاهرى به دست دیگران افتاد، تا آن که در سال 35 هجرى ، پس از قتل عثمان مردم با حضرت علىّ علیه السلام بیعت کردند و این بیعت پنج سال به طول انجامید.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:18 عصر )
قطع دست سارق و اتّصال مجدّد)
یکى از اصحاب خاصّ امام علىّ صلوات اللّه و سلامه علیه به نام اءصبغ بن نباته حکایت نماید:
روزى در محضر امام علیه السلام نشسته بودم که ناگهان غلام سیاهى را آوردند؛ که به سرقت متّهم بود.
هنگامى که نزد حضرت قرار گرفت ، از او سؤ ال شد: آیا اتّهام خود را قبول دارى ؟؛ و آیا سرقت کرده اى ؟
غلام اظهار داشت : بلى اى سرورم ! قبول دارم ، حضرت فرمود: مواظب صحبت کرن خود باش و دقّت کن که چه مى گوئى ، آیا واقعا سرقت کرده اى ؟
غلام عرضه داشت : آرى ، من دزد هستم و سرقت کرده ام .
امام علیه السلام غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: واى به حال تو، اگر یک بار دیگر اعتراف و اقرار کنى ؛ دستت قطع خواهد شد، باز دقّت کن و مواظب گفتارت باش ، آیا اتّهام را قبول دارى ؟ و آیا سرقت کرده اى ؟
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:15 عصر )
(خشم شیطان در برابر سکوت )
جابر بن عبداللّه انصارى آن مرد صحابى و یار با وفا حکایت کند:
روزى مولاى متّقیان امیرالمؤ منین ، امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه علیه از محلّى عبور مى نمود، ناگهان متوجّه شد که شخصى مشغول فحش دادن و ناسزاگوئى ، به قنبر غلام آن حضرت است ؛ و قنبر مى خواست تلافى کند و پاسخ آن مردبى ادب و تحریک شده شیطان و هواى نفس را بدهد.
ناگهان امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام بر قنبر بانگ زد که : آى قنبر! آرام باش و سکوت خود را حفظ کن و دشمن خود را به حال خود رها ساز تا خوار و زبون گردد.
سپس افزود: ساکت باش و با سکوت خود، خداى مهربان را خوشنود گردان و شیطان را خشمناک ساز و دشمن خویش را به کیفر خود واگذارش نما.
امام علىّ علیه السلام پس از آن فرمود: اى قنبر! توجّه داشته باش که هیچ مؤ منى نتواند خداوند متعال را، جز با صبر و بردبارى خشنود سازد.
و همچنین هیچ حرکت و عملى همچون خاموشى و سکوت ، شیطان را خشمگین و زبون نمى گرداند.
و بدان که بهترین کیفر براى احمق ، سکوت در مقابل یاوه ها و گفتار بى خردانه او است .(32)
حقیر گوید: تأ یید و مصداق بارز آن ، نیز کلام خداوند متعال است که فرمود: (اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)(33)؛
وقتى با افراد نادان و بى خرد مواجه گشتید، او را بدون پاسخ رها سازید.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:14 عصر )
(نماز جماعت یا تخریب خانه )
مرحوم شیخ طوسى به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
روزى به حضرت امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام خبر رسید: عدّه اى از مسلمانانى که در همسایگى مسجد زندگى مى کنند، به نماز جماعت در مسجد حاضر نمى شوند.
پس آن گاه امام ، امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در جمع نمازگذاران حضور یافت و بعد از اقامه نماز، ضمن ایراد خطبه اى اظهار داشت :
شنیده ام عدّه اى از افراد، در مساجد ما و در صفوف مؤ منین مشارکت ندارند و با ما به نماز جماعت حاضر نمى شوند.
از این به بعد، کسى حقّ ندارد با آن ها هم غذا و همنشین و هم سخن گردد.
و همچنین کسى حقّ ندارد با ایشان پیمان زناشوئى ببندد و یا به ایشان کمک نماید، تا مادامى که آنان نیز همانند دیگران در جمع مسلمین حضور یابند و در نماز جماعت شرکت کنند.
سپس آن حضرت افزود: چه بسا ممکن است دستور دهم که خانه هاى چنین افرادى را بر سرشان تخریب کرده و آتش زنند و بسوزانند، مگر آن که از این عملشان دست بردارند و به درگاه الهى توبه نمایند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:12 عصر )
(پنج درس آموزنده و ارزنده )
1 مرحوم کفعمى روایت کرده است :
روزى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله به حضرت علىّ علیه السلام فرمود: دیشب چه عملى انجام داده اى ؟
آن حضرت اظهار داشت : پیش از آن که بخوابم ، هزار رکعت نماز به جا آوردم ، حضرت رسول فرمود: چگونه ؟!
پاسخ داد: از شما شنیدم که فرمودى : هرکس هنگام خوابیدن سه مرتبه بگوید: ((یَفْعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْکُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ))،
او همانند کسى باشد که هزار رکعت نماز خوانده است .
حضرت رسول فرمود: راست گفتى ، چنین است .(68)
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:10 عصر )